- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
یاد تـــو آســـمان دلــــم را فـــراگـرفت بـاران بهانه داشت، سراغ تو را گرفت عــزم حــرم نـمودم و یــادم نمانده کی؟ دستم میان دست ضریح تو جا گـرفت گم شد دلم حوالی عطر گلاب و عـــود از سقف و سنگفرش حرم بوسه ها گرفت شکــر خــدا که نــوکـر این خانواده ام این عشـق در وجودم از آغاز پا گرفت مـــن راه یافـــتم به تـــو با دل گرفتگی ماندم که باوجود تواین دل چرا گرفت؟ بین زیــارت تـــو و خـــلوت نشینی ام شـایـد که دیدمت و همان دم دعا گرفت خلوت گزیده را به تمنا چه حاجت است با آستـان دوست به مأوا چه حاجت است آیــــیــنـــۀ رواق تــو بـــا آه زائـــران همـدرد شد شکـست به هـــمراه زائران شهره است دستگیری خاتون که اینچنین مــشتـــاق اوست دست هواخواه زائران رفتم بــه زیر سایه دستی که می کشی بـر شـــانـه های هق هق گهگاه زائران "من زار عمتی بقم از جود جاده ساخت بـــیـن بـــهشـت و بین قدمـــگاه زائران وقــت وداع با تو، قدم سست می شود بنـگر به گام رفـــته بـــه اکــراه زائران بانـــوی آفـتـــابـی شـــهر کویـــری ام! با دســت خـالی آمده ام، می پذیری ام؟ با شعر، سنگـفرش حرم را قــدم زدم هــــر بـیـــت را مقـــابل رویـت قلم زدم هر آینه درخشش تصویری از توداشت از تـــو مثـل به پرتو هر صـــبحدم زدم با یک تبسم از تو چنان زیرو رو شدم کـه دست رد بــــه سـیـنـۀ انبوه غم زدم دستـــم رسیـــد پـــای بلنـــدای دامنت از شـرم بود بـانــو اگر حــرف کـم زدم می خواست شـعـر آیـنۀ عصمتت شوم ایــن بیــت های توست ولی من رقم زدم زانو زده است بر سرخاکت ندیمه ای آخر شنــیده است که در قم کریمه ای.. گل، سرخ شد کنار تو از شرم آب شد از قــم گــذشت پهلوی کـاشان گلاب شد آیینه ای بـه گنـــبد تـو خیره مانده بود محـو جـــلا و جـاذبـــه اش، آفـــتاب شد شب گفت خاطرات تو را، رو بـه آسمان اشکش چکـــید در غم تو، مـاهــتاب شد احساس شوق و رغبت خواهر- بـرادری نــــامی نداشت، "عشق" سـپس انتخاب شد باد از حرم به قصد تبرک، غباررُفت شــد گـردباد و گِرد تو در پیچ و تاب شد اشکی شفـــیع می طلبید از دم ضریح لب وا نکـــرده بــود، دعـــا مستجاب شد ساقی بیا که یار ز رخ پرده بر گرفت وقـتش رسیده است کـه تا اوج پرگرفت بیـــن رســـیدن و نرسیـــدن مـــرددی هـر چند نیمه راه رسیـــدن بـه مـقصدی یک سال بوده یـاد رضـا، گـوشۀ دلت هر لحظه مـــی کشیده لبـــت، آه مــمتدی ده فرسخ آرزوی تو را قم بـــه انتظار امـید مــی کــــشید، ســـرانجـــام آمـــدی عادت گرفت زود به تو بیت نور و قم رفته اســــت روزگاری و اینجا زبانزدی غربت به دوش و دوست نواز و کریمدست یـــک ذره بــا برادر خود، مو نمی زدی هر واژه بــــا نگـــاه تـو از جا بلند شد دروصف تو به صف شد و ترکیب بند شد
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
بعد از پــدر حالا نگــارم را گــرفتند از من تـمــام روزگــارم را گــرفـتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من تاب و قــرارم را گــرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هر جــایـی رسیــدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر درقم بـال و پَـر جـسم نــزارم را گــرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بار غم هایی که دارم را گرفتند حتی زمــان پر زدن از این قبـیـلـه مــردم همه دور مــزارم را گرفتند درشام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و نــدارم را گـرفتند بالاو پایین رفتن ازناقه چه سخت است وقتی همه ایــل و تـبــارم را گرفتند درگوش من مانده صدای ذوالجناحش میگفت: با نـیــزه ســوارم را گرفتند یک "یادگاری" بود... اما در خرابه "بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
نـگــاه من به نگــاه ضریح تا افــتاد چه اتـفــاق عجـیـبــی میــان ما افتاد چکید شرم نگــاهم و بی صدا افـتـاد ببخش گرکه به پست تواین گدا افتاد کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار و من مثال همیشه برای تو ســربار تو جلوه گاه حجابی تو از تـبار کرم تویی مــلازم زهــرا ملازمت مـریم هوای صحن تو دل میبرد ز اهل قلم من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم که از توبیت به بیت با اجازه بنویسم و با جنون خودم شعر تــازه بنویسم چه دردها که ز اسرارعشق درمان شد چه چشمها که به عشق تومست وگریان شد به پیشگاه توهر کس مقیم ومهمان شد کبوتــرانه دلش راهی خــراســان شد یتیم آمــده ایم تا که تو پــنــاه شـوی دوباره ضامن این قلب روسیاه شوی کــنــار مسجد اعظم دلـم بهانه گرفت بهانه ی حرم طوس عــاشقـانه گرفت دوباره قلب مرا یاد او نشانــه گـرفت که بازهم دلم ازدست این زمانه گرفت مرا تو با کــرمت آشنــاتــرم گــردان مرا دخیل گره خورده ی حـرم گردان در آستــان تو دنـیــام جـمکــرانـی شد و ذره ذره ی من صاحب الـزمانی شد و صبح جمعه دلم گرم ندبه خوانی شد به پای نوکــریــم وقت جان فشانی شد ز بعد فصل خــزان فصل یــار می آیـد دلم خوش است به اینکه بهار می آید
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
مائـیــم گــدای حـضـرت معصومه محتــاج عطای حضرت معصومه همراه رضا ز دیده خون میریزیم در روز عزای حضرت معصومه ********************* آمــد ز مدینه تا که در قــم بــاشد در مـمـلـکـت امــام هـشـتــم باشد یعنی که خدا نخواست تا مرقد او مانند مــزار فــاطـمـه گــم بــاشد ********************* در سَر هــوس دیــدن دلبــر دارد بر سـیــنــۀ خود داغ بـرادر دارد افســوس که تا دیــار ســاوه آمــد دیگــر نـتــوانست قــدم بـــردارد ********************* زخمی به جگر داشت ودر تب میسوخت از داغ بــرادرش مـرتـب میـسـوخت هر جــا که سَـرِ دردِ دِلش وا می شد میگفت: امان ازدل زینب...میسوخت ********************* با ناله دو چشمان تــرش را وا کـرد تا سِیر کند دور و برش را، وا کرد نــومــیــد ز دیــدن بـــرادر بـــود و با ذکر رضا بال و پرش را وا کرد ********************* او خواهر یک امام بود و زینب!... او شــاهد احترام بــود و زینب....! که راهــی شهر شــام بود؟ و زینب در مجلسی از حـرام بود؟ و زینب...
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد از نور جلال تو درخـشـان شده باشد آبادی ما رو به فـنــا بود، که دیـدیم از یـمن قدم هات، گلستان شده بــاشد هر کس که نیاورد به توحید تواسلام ازکرده ی خود سخت پشیمان شده باشد بی معجزه دیدن... به شما پشت به پشتم با فـخـر و مبـاهات مسلمان شده باشد اقـبــال عجم بود، قــدم رنجــه نمودید یک فاطمه هم قسمت ایران شده باشد بین الحرمینی که تو احــداث نمـودی یک سرقم ویک سمت خراسان شده باشد قم حرمت توداشت کجا پیش قدم هات یک شهر سراسیمه چراغان شده باشد فرق است میان تو و زینب که چهل بار آواره ی صـحــرا و بیابان شــده باشد فرق است میان تو و چشمی که به گودال دیده ست برادر تنش عریان شده باشد فرق است میان تو و هم قافله ی زجر هر چند که گیسوت پریشان شده باشد آزرده (خیال) است که چون منبرنیزه اجــلاس گــه قــاری قـرآن شده باشد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت معصومه سلام الله علیها
ای سایه ی بالا سرِ خـواهـر، بـرادر ای جانِ از جانِ خودم بهتر، بــرادر خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم بــرایت می شوم مــادر، بـرادر ******************************* ای ســوره؛ چشمی بر منِ آیه بیانداز یعنی نگــاهــی هم به همسایـه بیانداز یك بارِ دیگــر بر ســرم سایه بیـانداز بر خواهرانش سایه دارد هـر بــرادر ******************************* چیزی به غیر از چشم تردارم؛ ندارم از گوشه ی زندان خبـر دارم؛ نـدارم اصـلاً نـمـی دانـم پــدر دارم؛ نــدارم دیــدم كــمــالاتِ پـــدر را در بـــرادر ******************************* از جانب زُلفت صبایی می فـرستی؟ با التـمـاس من دعـایی می فــرستی؟ دارالشِـفـای من دوایی می فــرستی؟ افتاده ام در گوشه ی بستر؛ برادر! ******************************* اینجا مسیرِكوچه ها خوب است خوب است وقتی نگاهِ مردها خوب است خوب است حالا كه احوالِ رضا خوب است خوب است از بس فـنــا گردیده ام من در بــرادر ******************************* ای كاش مرغی را كسی بی پَـر نبیند جـســمِ بــرادر را كسی بی سـر نبیند هر كس ببیند كاش كه خـواهـر نبـیند افــتــاده روی تــلِ خــاكستـر؛ بـرادر ******************************* نه توجسارت دیده ای نه من جسـارت نـه تو اسارت دیده ای نه من اسارت نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ آن خواهر برادر ******************************* با نیزه ای تا شاه را از حال بــردنـد یك یك تماماً رو سوی اموال بـردنـد هر آنچه را كه بود در گودال بردنـد تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر ؛ برادر
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
اى دخـتــر و خــواهـر ولایت آیــیـــنــه ی مــــــادر ولایــت بر ارض و سما ملیكه در قـم آرام دل امــــــام هــــفــــتــــم معصومه به كُنیه وبه عصمت افـتــاده به خــاك پـایـت عفت دركوى تو زنده ، جان مرده بر خاك تو عرش سجده برده در قصر تو جـبـرئیل حاجب زُوّار تــو را بـهـشت واجــب گـفـتـند و شنیده اند ز آغــاز كزقم به جنان درى شود باز حــاجت نبُوَد مــرا بر آن در قــم بــاشــدم از بهشت بهتـر قم قبله ی خازن بهشت است این جا سخن از بهشت، زشت است قــم شهر مقـدس قــیــام است قــم خـانـه یــازده امــام است قــم تربت پاك پـیـكــر توست اینجا حــرم مُـطـهَّــر تــوست گر فاطمه(س) دفن شد شبانه نَـبــوَد ز حــریــم او نـشـانــه كى گفته نهان زماست آن قبر من یــافته ام كجــاست آن قبر آن قبــر كه در مدینه شد گــم پـیـدا شده در مـدیـنــه ی قــم روزى كه به قــم قـدم نهـادى قــم را شَــرَفِ مـدیـنــه دادى آن روز قــرار از مَلـك رفت ذكــر صلوات بــر فلـك رفت تابید چو مــوكـبت ز صـحرا شهر از تو شنید بـوى زهـرا درخاك رهت ز عجز ونـاله میریخت سرشك،همچو لالـه با گریه ی شوق وشاخه ی گـل بُــردنــد به نــاقه ات تـوسـل دل بود كه بود ، مـحـفـل تـو غــم گشت به دور محـمل تو آن پــیــر كه سید زمـان بـود رویش همه را چراغ جـان بود گــردیــد به گــردِ كـاروانـت شد پــاى بــرهنــه سـاربـانت بردند تُرا به گــریـه هــودَج تا خانه مـوسى اِبن خِــزرَج ازشــوق تـو اى بـتــول دوم قــم داد نــدا به مــردم قـــم كاى مردم قم به پاى خیزیـد از هــر در و بام گـل بریزید آذیــن به بهـشـت قــم ببندیـد نــامــوس خــدا مـرا پسـنـدید قــم شــام نـبود تا كـه در آن دشنــام دهـد كسى به مهـمـان قم شام نبود، تا كه از سنگ گـردد رخ میهمان زخون رنگ قــم كوفه نبود تا كه خـواهر بـیـند ســـر نى ، سر بـــرادر حاشا كه قــم این جـفـا پذیرد مهمان به خرابه جــاى گیرد بستند به گــرد میهمان صف قـم با صلوات و ؛شـام با كف «میثم»همه عمر آن چه را گفت در مدح و مصیبت شما گفت
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
تا کــی به تو از دور سـلامی برسانـم از تو خـبـری نیست بــرادر؛ نگـرانم در می زند اینبار کسی...از هیجانم... شاید که تو برگشته ای، ای پاره جانم یک روز به یعقوب اگر جامه رسیـده حالا به من ازسوی رضا نامه رسیده ای کــاش که از تو خبری داشته باشم در آتش عشق تـو پَــری داشتــه بـاشم باید به خــراسـان سـفــری داشته باشم در راه به قــم هم نـظـری داشتـه باشم با خـاطـر آســوده بمان چـشم به راهـم یک قافله محرم به خـدا هست سپـاهم! این جـادّه ها چـشـم به راه قــدم ماست این که نرسد قافله تا طوس،غم ماست انگار که این خاک عراق عجم ماست حالا که به قول پدرم، قـم حـرم ماست هرگز که فـرامـوش کـنم دلبر خـود را بایـد که بـسـازم حــرم مــادر خود را بـاید نـرسیـدن به رضــا را بـپـذیــرم حـالا به شهـادت بـرسم یـا که بـمیـرم وقتی که پـریـشـانم و بیمــار و اسیرم خوب است که درحجره ی خود روضه بگیرم با یــاد غــم فــاطـمـه هق هق بنـویسم بر حــاشیه ی برگ شـقـایـق بنویـسم: با گـریه ی من هیچ کـسی کار نـدارد قـم کـار بـه مـهـمـان عــزادار نــدارد درکوچه دری هست که مسمار ندارد معصومه ی تو دست به دیــوار ندارد اینجا به عـیــادت همگی آمــده بـاشند آنجا به شکایت همه زخـمی زده باشند بین نظرآن همه با این همه فرق است بین همه درپشت در وهمهمه فرق است بین اثـر هلهله با زمـزمه فــرق است مابین غم فاطمه با فــاطمه فرق است نامحرم اگرهست دراین کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه ها حرف کمی نیست
: امتیاز
|
زبانحال حضرت معصومه (س) هنگام وفات
رسیده ام به نـفـس های آخــرم دیگــر که دست های خزان کرده پرپرم دیگر میان سینه ی خود قـلب پـرپـری دارم نه سایــه ی پــدری نـه بــرادری دارم دو چـشـمِ من به در امـا کسی نمی آید بــرای دیــدنــم آیــا کــسـی نـمـی آیــد نشد که حــرف دلــم را به آشنـا گویم به روی بستر مرگم رضا رضا گـویـم اگر چه داغ برادر شکست خواهر را ولــی به نـیـزه نـدیــدم سـر بــرادر را تمام زمزمه ام زینب است در دمِ مرگ که دوخت سوی عزیزش نگاه آخر را دوباره روضه به پا کرده ام دراین خانه دوباره می شنوم گـریه های مــادر را سر پدر به نی و عمه درهجـوم سنگ کسی نبــود بگـیـرد دو چشم دختــر را میان بــزم شــراب و کـنــار نامحـرم چـو دیـد چـشــم ستمگر لبان پـرپر را به پیش چشم یتیمان شرر به جان میزد بر آن لبان ترک خورده خیزران میزد
: امتیاز
|
ذکر شهادت حضرت معصومه به پنج سبک مختلف
پخش سبک زمزمه، زمینه، واحد ، سنگین ، شور ای جان دو عــالم به فـدای کـرم تو عـرش دل ما خــاک مزار و حـرم تو ای کوثر کوثــر ، آیینه ی مــادر واویلا واویلا (3 ) با نــام تو قلب همه گردیـده مصفّا ای قبر تو در قــم شرف عرش معلّا خورشید عنایت منظومه ی رحمت از قــم بشود باز دری رو سوی جنّت ای درگه تو تا به ابد کعبه ی عصمت دریاب گدا را ، این بی سر و پا را ایران چو یکی خاتم و تو همچو نگینی چون مادر سادات تو بی مثل و قرینی دل خاک سرایت ، جـانم به فـدایت هستی تو شفیـعه به جـزا بهر محبین دارم به دلم درد و غمی کهنه و دیرین با روی سیــاهـم ، بیـمـار گنـاهـم بنما تو دعــا تا که کنـم بندگی رب سوگند به آن سجده ی نیمه شب زینب با حـال خـستـه ، بـا قـلب شکـستـه واویلا واویلا (3 ) ***************** بارید به قم بر سر تو گل به همه رنگ ای وای ز شام سر بازار و سر و سنگ صـد شکــر نبودی ، در جـمـع یهـودی واویلا واویلا (3 ) ***************** آنقدر جسارت به همه آل عبــا شـد که زودتر از روز جــزا حشر به پا شد از ناله ی زهــرا ، واویـلا واویـلا واویلا واویلا (3 )
: امتیاز
|
زبانحال حضرت معصومه (س) واحد یا زمزمه
پخش سبک ذکر زمزمه یا واحد شهادت حضرت معصومه بـازم صدای بارون تو کوچه های قـلبم بازم به غـیـر گـریه نـداره غصه مرهم بازم نگاهـام بـه دره مـنتـظره بــرادره امیدم اینه که میاد منو از اینجا میبــره بنـد دلـم پـاره شده (اما هنوز ندیدمش 2) چارمـه بیـچاره شده (اما هنوز ندیدمش 2) وای ، کاش برسه نگارم ، امید روزگارم ******************************** برا یه زن غــریبی خدا میــدونــه سخـتـه بی یــار و آشنــا و تـنــها بـمـونه سـخـتــه اینجا همش جون به لبم نمیگذره روز و شبم هـمـش مـیخوام گریه کنم برای عمه زینبم این دم آخـر بیـا و (روضه ی کربلا بخون 2) از سفـر عـمـه و از (سر رو نیزه ها بخون 2) وای ، کاش برسه نگارم ، امید روزگارم
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
زهرا حضورش نیازی به مردم نــدارد اصلاً ظهــورش مدینه و یا قــم نـدارد بالی که این آسمان را ندارد، چه دارد؟ آن کس که این آستان را ندارد چه دارد؟ عصمت تباری که همسایه اش را ندیده همسایه اش نیز هم سایه اش را ندیده بانوی والا مقامی که مافوق نور است خورشید هفت آسمانی که مافوق نور است پـــروازها با قــنــوتش به بالا رسیدند اعجازها با نگــاهــش به عیسی رسیدند غیــر از خــدایــا خــدایا صدایی ندارد روی زمین غیــر محــراب جایی ندارد سجاده اش با مناجات کردن گره خورد هر صبح با نور خیرات کردن گره خورد امروز بارانی ترین عنــایت به دستش فــردا فـــراوان ترینِ شفـاعت به دستش ازیک طرف دخترِ مردِ مشکل گشاهاست از یــک طرف خواهرِ آبروی گداهاست او حلـقـه ی اتصال رضا با جواد است بــاب الحوائج ترینی که بابِ مراد است وقتی که میخواست ازخانه اش دربیاید یــعــنــی به سمتِ حریـــم پـیـمـبر بیاید دور و برش از برادر برادر قرُق بود راه از پسر های موسی ابن جعفر قرُق بود دست پسرهای موسی ابن جعفر نقابش پای پسرهای موسی ابن جـعـفــر رکابش تا چــادرش خــاکـی از رد پایی نگیرد تا مـعــجــر بــا حجـــابش به جایی نگیرد او آمــد و مــایــهٔ افــتــخـــار همـه شد دسـتــه گــل مـــریــمــی بــهــار همه شد گیــرم نــبــودیم اما سلامش که کردیم گــیــرم نــدیــدیم، ما احترامش که کردیم ما سر بلندیم ازاین که گلابش نکردیم بـــا ازدحـــام ســر کــوچــه آبش نکردیم او آمد و طرز خواهر شدن را نوشت و قــربـــانِ قبل از برادر شدن را نـوشت و چه خوب شد که مسیرش به مقتل نیوفتاد چه خوب تر که بارها از روی تل نیوفتاد گودالی از کشمکش های لشکر ندید و بـــالای ســر نــیــزه هــا ســر نــدیـد و....
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
لبــخــنــد بر لبـان زمین آشــکــار شد امــســال در عــزای تو فصل بهار شد خجلت زده درخت به کنجی نشسته است که با گــل و شکوفه چرا همقطار شد؟ مهتاب شــمـع سوخته در پیش گنبدت خــورشیــد هم ستاره ی دنباله دار شد هرکفتری که صبح به دورشما نگشت آن روز را به شب نرسانده شکــار شد غیرازحریم تو سر هر شاخه ای نشست حــق بــا پــرنـده بود ولی سنگسار شد بیبی کریمه است و برای گنـاهـکـار درهای صـحـن آیــنــه راه فــرار شــد زیباست سویت آمده این رودغم ولی هرجا که قلب رود شکست آبشــار شد اینجا نه! روبروی ضریحت مرا بخر وقتی که خــوب گــونهی من آبـدار شد اشک تو میچکید به خاک ومی آمدی ســاوه بــه قـــم تــمـــام درخت انار شد گردیده ام به دور حـــرم هفت مرتبه امــا چـــرا طواف شما هشت بــار شد؟ غیراز سلام حامل "آه" ست هرکسی از قـــم به سمت طوس سوار قطار شد ازجنس سنگ نیست از اشک ملایک ست آن سنگ که بـــرای تو سنگ مزار شد در زیر پای این همه زائر به لطف تو مــوری به زنده بــودنش امیــدوار شد
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
زده آتش زمیـن آباد مـــا را غروب چشم هایت ای مسافر شدی دنبال یک نامه ز دلبر میان کوچه های خسته عـابر ********** پرستوهای بالت را شکسته میان راه، سنگ بی وفایــی نیفتی ناگهان از پا که بــانو عمود خیــمــۀ عمر رضایی *********** عزادار دل زخـم شــما بود زمین و آســمــانِ شهر مـردم به پای چشمتان خرج خدا شد حیای خاک و بوم و غیرت قم ************ ضریح مهرتو درسینه دارد هــوای قــبــر مخــفــیِ بهاره عزای تو میان عـــرش بالا عـزای حضرت زهرا دوباره ************ گرفته از نگاهت زهر بی دین شعاع نور و موج ناله ات را شفای درد تو ذکر رضا بود ولـــی از داغ او افتادی از پا ************ مگر تو زینب موسی نبودی؟ حسین آمد به بالینت به پا خیز خدا را این که تا کوفه نرفتی بهار تو نشد هــمـــرنگ پاییز
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
جود و کرامت از کرمش جاودان شده هر چه دخیل هست به سویش روان شده جبریل هـــم اگر بــرسد در حریـــم او حس می کند که وارد صحن جــنان شده اوظاهرش بتول ولی باطنش علی است در پشت آن جــمــال، جــلالی نهان شده ازچه تمام فاطمه ها عمرشان کم است دنیا چــرا به "فــاطـــمه " نامهربان شده خواهر حریف هــجـر برادر نمی شود بـیـهـوده نیست این همه قدش کمان شده بــا احــتــرام آمــد و با احــتــرام رفت هرآنچه شأن اوست در اینجا همان شده دور و برش فرشته نگهبان معـجــرش پس مــا فـــدای زینب بـی پــاسبان شده گــاهــی میان مـحـمــل نامحرمان شهر گــاهــی میــان محــمــل بی سایبان شده شکر خدا مقام تو زخــم زبــان نخورد شـکــر خــدا بـرادر تو خیزران نخورد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت معصومه سلام الله علیها
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سال ها منـتـظــر روی بــرادر بـودم روی قبرم بنویسید جدایی سخت است این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته و از آمدنش بی خبـرم سال ها میشود از پیرهنش بی خبـرم روی قــبــرم بــنــویسید ندیده رفتم بــا تن خـسـتــه و با قــد خمیـده رفتم بنویسید همه دور و برم ریخته انـد چقدردسته ی گل روی سرم ریخته اند چقدر مردم این شهر ولایی خـوبند کــه ســـرم را نشکستند ،خدایی خوبند بنویسید دراین شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟ من کجا بام کجا کوچه و بازار کـجــا؟ بنویسید که عـشّاق همه مــال هم اند هــر کجـا نیز که باشند به دنبال هم اند گرزمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبــودم به سوی مرقد جانان رفتید... روی قــبــرش بنویسید بـــرادر بوده ســال ها منتـظــر دیــدن خـواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بــدنش پـیـش نگــاه همه عــریان نشده بنویسید کــفــن بود، خــدایــا شکرت هـر چه هم بود بدن بود خدایا شکرت یارهم آن قدری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ او کــجــا نعــل کجا پیکر پامال کجـا؟ بنویسید سری بر سر نی جا میکرد خواهری از جلوی خیمه تماشا می کرد
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
بیــن کــویــر خشک آرامیـده دریــا دریایی از عشق و وفا و نور زهرا دریایی از مهر رضا و عشق حیـدر آید صدا از موج آن: اَدرِک بــرادر مرآت نــور مــادر مظلومه گـشــتـه از سوی موسی نام او معصومه گشته معصومه یعنی عشق، یعنی اسـتــقامت معصومه یعنی خواهرو دخت امامت معصومه یعنی نوریعنی دل ربـایـی معصومه یعنی فــانــی عشق خـدایی معصومه یعنی مغفرت یعنی عطـوفت معصومه یعنی لطف واحسان بی نهایت معصومه یعنی دختر خیــر البــریـه معـصومه یعنی یاسی از نسل فریده معصومه یعنی عمه ی جود و کرامت مـعصومه یعـنی آسمانـی از شهامت معصومه یعنی شیرزن دربیشه ی عشق نخـل بلندی از بن و از ریشۀ عـشق معصومه یعنی یاس باغ آل عصمت معصومه یعنی کـعـبـۀ آمال عصمت معصومه یعنی با بـرادر تا شهــادت معصومه یعنی جان سپردن بین غربت معصومه یعنی زینب ثـانی زهــــرا معصومه یعنی قلب طوفــانـی زهرا زینب نشان بود و ولی سیلی نـدیـده هرگــز کسی رخسار او نیلـی ندیده زینب نشان بود و ولی دستش رسن نیست هم چون اسیران در میان انجمن نیست زینب نشان بود و ولی با اشک وگریه قــلـبش نــدیــده داغ عـباس و رقـیـه زینب نشان بود و ولی او بی مدد نیست در قسمت او ضرب جان کاه لگد نیست امشب که او دردم دوا بنموده شــادم آری رسیــده زیــنــب ثــانی بــه دادم من دعـبلم دلـداده ی اخت الرضایــم با دست بی بی مُهر شد کرب وبلایم
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
در قــم که آمدم دل سنگم جلا گرفت مثل کبوتـــری به حریم تو جا گرفت گرد وغبار دور و برصحن این حرم گــرد و غباری از دل آیینه ها گرفت باران، قنوت،اشک،کبوتر،کنــار تــو در این میانه نور تو دست مرا گرفت وقتی نگاه من به تو افــتـاد این دلـــم حال و هوای باب جوادِ، رضا گـرفت جسمم کنارخواهر وقلبم پیِ رضاست اشــکــم تمام فاصله ها را فـــرا گرفت این خــادمــان کــوی تو گفتند میشود از دست مهربان شما "کــربلا" گرفت
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
دوباره آمـده ام تا به من بهـا بــدهـــی مرامریض کنی و مــرا شــفـا بدهی گره به کار من افتاده ای کلیـد بـهشت خدا کند که به من فرصت دعا بدهی من از زیارت قبلی خراب تر شده ام خــدا کند به من بی پــنــاه جــا بدهی من از زبان رضا با تو درد دل دارم مگر که پاسخ این «اشفعی لنا» بدهی تو آمدی و مقــام رضــا مشخص شد توخواستی که کلیدی به دست ما بدهی دلم برای مــحـرم چه زود تنگ شده مــگـر که باز تو امضای کربلا بدهی هــزار عــیــد فـدای دو روز ماتم تو اگــر اشاره کنی، رخصت عزا بدهی... تمام سال برای تو روضه می گیریم هزار مرتبه هم در عزات می میریم
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
غمی میان دل خسته ام شرر دارد دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد کبوتری که نشسته به روی ایوانم دوباره آمده و از رضا خـبـر دارد خیال غربت او می کشد مرا ، اما دلم زغصه زینب غمی دگر دارد : ز کاروان اسیران وخواهری تنها که حلقه ای زیتیمان در به دردارد زمادری که سپر شد کبود شد خم شد زمادری که زغم دست برکمردارد ز مادری که کنار سر دو طفلانش زکوچه های یهودی نشین گذردارد زدختری که یتیم است و درتمامی راه به سمت نــیــزه بابا فقط نظر دارد زدختری که به لکنت به عمه اش میگفت بگوبه دختر شامی که این، پدردارد زصوت ضربه سنگین سنگها فهمید لبان خشک پدر زخم های تر دارد سرپدر به زمین خورد و بین آن مردم کسی نبود که سر را زخاک بردارد
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
آئینه تـــوحــیــد به قــم می آیـد یــا خواهر خورشید به قم می آید نذر نفحات فاطمی اش صلوات بــا آمــدنش عـیـد به قـــم می آید *** هم زمزمهی سبز بهاران با تو هم روح بلند چشمه ساران با تو از راه رسیدی و کویری تشنه جنت شده،ای حضرت باران با تو *** تا خاک مرا سرشت، یامعصومه روی دل من نوشت: یا معصومه یک پنجره پروازمرا خواهد برد ازصحن تو تا بهشت، یا معصومه
: امتیاز
|